قاصدک بارون



مامان مریض شده است.

دردی از نه ماه قبل توی دلش پیچیده بود و حالا بعد از اینهمه دکتر و عکس و ام آر آی و سی تی اسکن و آندوسکوپی و کولونوسکوپی و سونوگرافی و فلان و بهمان، به این نتیجه رسیدند که مامان باید عمل شود. خیلی زودتر از اینها باید میفهمیدند. مادرم درد زیادی کشید اما دکترها نفهمیدند. مادرم چقدر عرقیات و قرصهای گیاهی خورد بماند. چقدر داروی شیمیایی خورد بماند. چقدر در نوبت پزشکهای حاذق بود بماند. اما کسی نفهمید. نمی دانم چرا.

حالا یک عمل سخت و با دورۀ نقاهت طولانی در پیش دارد و من با وجود رنجهای روحی‌ام، واقعا کشش نداشتم این خبر را بشنوم. اینکه مادر باید برود تهران و عمل شود. اینکه لازم است خیلی مراقب باشیم و احتمالات بعدی را هم که می گویند آدم زبانش لال می شود.

مادرم از آنهاست که ناله نکرده. خودش را زود از تک و تا نینداخته. مادرم با وجود پادردش، پیاده روی اربعین را رفته. و با وجود دردهایش، با نوه ها بازی کرده و آنها را مراقبت کرده است. هیچوقت ما فکر نمی کردیم اینهمه جدی باشد که مادر بیفتد توی رختخواب. بگوید دلم درد می کند و مظلوم شود. هیچ وقت فکر نمی کردیم یک روزی مادر را راهی بیمارستان کنیم برای عمل. 

 

برای مادرم دعا کنید. ما مادرمان را برای اینکه زندگی قابل تحمل باشد، لازم داریم.


مامان مریض شده است.

دردی از نه ماه قبل توی دلش پیچیده بود و حالا بعد از اینهمه دکتر و عکس و ام آر آی و سی تی اسکن و آندوسکوپی و کولونوسکوپی و سونوگرافی و فلان و بهمان، به این نتیجه رسیدند که مامان باید عمل شود. خیلی زودتر از اینها باید میفهمیدند. مادرم درد زیادی کشید اما دکترها نفهمیدند. مادرم چقدر عرقیات و قرصهای گیاهی خورد بماند. چقدر داروی شیمیایی خورد بماند. چقدر در نوبت پزشکهای حاذق بود بماند. اما کسی نفهمید. نمی دانم چرا.

حالا یک عمل سخت و با دورۀ نقاهت طولانی در پیش دارد و من با وجود رنجهای روحی‌ام، واقعا کشش نداشتم این خبر را بشنوم. اینکه مادر باید برود تهران و عمل شود. اینکه لازم است خیلی مراقب باشیم و احتمالات بعدی را هم که می گویند آدم زبانش لال می شود.

مادرم از آنهاست که ناله نکرده. خودش را زود از تک و تا نینداخته. مادرم با وجود پادردش، پیاده روی اربعین را رفته. و با وجود دردهایش، با نوه ها بازی کرده و آنها را مراقبت کرده است. هیچوقت ما فکر نمی کردیم اینهمه جدی باشد که مادر بیفتد توی رختخواب. بگوید دلم درد می کند و مظلوم شود. هیچ وقت فکر نمی کردیم یک روزی مادر را راهی بیمارستان کنیم برای عمل. 

 

برای مادرم دعا کنید. ما مادرمان را برای اینکه زندگی قابل تحمل باشد، لازم داریم.


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

وبلاگ عطا فردآقائی درب های اتوماتیک و راهبند بيوگرافي گرت بيل وبلاگ نمایندگی آبادان اَلصّلاةُ حِصْنُ الرَّحْمنِ وَ مَدْحَرَةُ الشَّیطانِ مطالب اینترنتی کنکور 13 مجله رصدی-تحلیلی پرسا مطالب اینترنتی دانلود کتاب تحقیق در عملیات ۱ عادل آذر